سلام
دارم پا میزارم به چهارمین دهه زندگیم و این یه جورایی برام دردآوره ,هیجان انگیزه ,ترسناکه و حتی دلنشین ....
پرم از احساسهای مبهم
از چیزهای ناشناخته ای که تازه توی وجود خودم درک کردم و شناختم
از زنی که درونم داره قد می کشه
از دخترونگیهایی که نداشتم
دلم می خواد تمام لحظاتم رو اینجا بنویسم
اینجوری راحت تر میتونم خودم رو زودتر کشف کنم
بچه که بودم دوست داشتم زودی بزرگ شم
بزرگتر که شدم چون دلم واسه بچگیهام تنگ شده بود از بزرگ شدن میترسیدم حالا که25 سالمه دلم میخواد فقط زندگی کنم